خوبروی حلقه نشین

من قمر َم ، " قمر حلقه نشین "





* نظرات تا ابد بسته میمونه


* تماس با من فعال است

پیام های کوتاه
  • ۸ مرداد ۹۳ , ۰۲:۱۱
    شرطی
  • ۵ مرداد ۹۳ , ۱۹:۲۵
    تو
  • ۱۵ خرداد ۹۳ , ۱۸:۰۴
    عذاب


بذارین یه واقعیتی رو بگم

متاسفانه توو ایران اکثریت قریب به اتفاق پزشکای متخصص هم رشته به خصوص اگه سنشون بالاتر باشه کلا چشم ندارن همو ببینن

و همه تلاششونو میکنن تا بقیه رو کله پا کنن

انقدر کثیف که اگه واسه یکیشون در حیطه کاریش مشکلی پیش بیاد نمیدونن از خوشی چکار کنن


اینجاست که میگن تحصیلات شعور و شخصیت نمیاره



۱۸ تیر ۹۸ ، ۰۱:۵۷


امروز هی با میم در گوش هم میگفتیم فلانی چقد خواستنیه خداییش چقد گِلش گیراس چقد بانمکه

چقد فلانه چقد بهمانه. ژن به این خوبی آخه چرا یه دونه پسره

و هی افسوس میخوردیم که چرا انقد زود زن گرفته و بچه داره و باید به چشم برادری بهش نگاه کنیم :/



۱۶ تیر ۹۸ ، ۲۳:۳۲


میدونید با آدمایی که دونگشون رو نمیدن باید چکار کرد؟


باید از با.سن دارشون زد



۱۶ تیر ۹۸ ، ۲۳:۲۵


تازگیها به یه نتیجه ای رسیدم که اعتماد به نفس آدمها رابطه مستقیم با موجودی حسابشون داره



۱۴ تیر ۹۸ ، ۰۳:۰۵


هی میخواستم در مورد روز دختری که توو دوران احمدی نژاد اومد توو تقویم حرف بزنم ولی حالشو نداشتم


چکیده ش اینکه این روز رو به هیچ دختری تبریک نگین تا فکر نکنه بکارتش موجب ارزشمند بودنشه. بهش بفهمونین هرجوریکه باشه دوست داشتنی و قابل احترامه



۱۴ تیر ۹۸ ، ۰۰:۰۱


سه وعده غذایی پشت سر همه که دارم ساندویچ میخورم

به طوریکه نون باگت میبینم تشنج میکنم




۰۳ تیر ۹۸ ، ۰۲:۱۹


یکی از اقوام دور که یه آقای جوان سی و چند ساله متخصص قلب و ساکن امریکاست، چند روز پیش برای دیدن خانواده ش اومده ایران. حالا دو روز پیش تصادف کرده رفته توو کما!

شانسه تقدیره بی احتیاطیه هرچی که هست یعنی بخواد اتفاق بیفته میفته. از اون سر دنیا دنبالت میاد تا یه جا گیرت بندازه :/



۰۱ تیر ۹۸ ، ۰۲:۲۴


جمعه ای که با جلسه ساعت نه صبح هیئت مدیره و سروکله زدن با یه مشت دکتر احمق و بی منطق و حرص و جوش شروع شه و بعد با پاره شدن تسمه ماشین توو ذل آفتاب و گرما ادامه پیدا کنه آخرش میرسه به چست پین و تاکیکاردی و بی حسی دست چپ و سردرد و حال خراب

مرسی که روز کاری رو ول میکنین و گند میزنین توو آخر هفته مون



۰۱ تیر ۹۸ ، ۰۲:۰۰


این نسل اواسط دهه هفتاد به بعد و دهه هشتاد دارن به کجا میرن؟!

چندشب پیش با دو نفر از همین نسل داشتم صحبت میکردم که آخراش دیگه دو تا شاخ دراومده بود روو سرم

چقدر براشون پیش پا افتاده بود که اولین روابط ج.ن.س.ی شون رو از سنین ١٥،١٦ سالگی شروع کردن. هرگونه و هرمدل عکس و فیلمی رو برای طرف مقابل میفرستادن. شب تا صبح یواشکی با طرف بیرون میرفتن و توو ماشین کارشون رو انجام میدادن 

نترسی و بی کله گی و عدم درک درست نسبت بع مرقعیتی رو که به وجود آوردن برام جای سواله واقعا. من همسن اینا بودم مثه سگ میترسیدم که نکنه اگه با یکی دوست شم بخواد ازم سواستفاده کنه و به همه بگه

فوبیای و وحشت نسل ما ت.ج.ا.و.ز و دزدیده شدن بود و این نسل خودش پیش قدم روابط نامحدود و تعریف نشده ست

ما بد بزرگ شدیم و اشتباه آموزش دیدیم درست، ولی این بی پروایی افسار گسیخته هم قطعا نمیتونه درست باشه

و جالب اینکه هر دو نفر اینایی که باهم صحبت میکردیم از خانواده های کنترل گر و محدود کننده بودن. از اونایی که خیلی خوشحالن که بچه هاشونو آفتاب مهتاب ندیده

نوجوون ها و تازه جوونایی که راه مراقبت از خودشون و روشهای محافظت در برابر بیماریهای مختلف رو بلد نیستن و صرف یک کشش ج.ن.س.ی تن به هر کاری میدن




۲۶ خرداد ۹۸ ، ۰۴:۳۲


حالا وسط همه اینا دوست صمیمیم دیروز میگه که شک داره حامله باشه. امروز رفته بی بی چک گرفته و بله فعلا مثبت نشون داده تا بعد که آزمایش بتا بده و مطمئن شیم
قیافه ی پنچر و پوکرش دیدن داشت. با اینکه چند وقتی بود بچه میخواست و تا همین ماه پیش میزد توو سر خودش که نکنه مشکل داریم که حامله نشدم، حالا پشیمونه. میگه حس بدی دارم انگار دیگه کلا از مجردی دراومدم و محدود شدم
واقعا خدا نمیدونه به کدوم ساز بنده هاش برقصه
کلی باهاش حرف زدم اسم پسر انتخاب کردیم قرار شد نامزد خودم بشه آخرشم با مسخره بازی و شوخی حال و هواش عوض شد
همه دوستام یا بچه دارن یا خودشون باردارن یا خانوماشون یا در فکر بچه آوردن منم این وسط توو مهمونیا بچه هاشونو از اینور اونور جمع میکنم و به دندون میکشم  : ))))))


۲۱ خرداد ۹۸ ، ۰۴:۰۹