خوبروی حلقه نشین

من قمر َم ، " قمر حلقه نشین "





* نظرات تا ابد بسته میمونه


* تماس با من فعال است

پیام های کوتاه
  • ۸ مرداد ۹۳ , ۰۲:۱۱
    شرطی
  • ۵ مرداد ۹۳ , ۱۹:۲۵
    تو
  • ۱۵ خرداد ۹۳ , ۱۸:۰۴
    عذاب

۱ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است


همه چیز از اول اشتباه بود

برای شناخت آدما باید صبور بود! باید به زمان فرصت داد!

آدما اون چیزی که نشون میدن نیستن

اصلا نیستن

گاهی زمین تا آسمون متفاوتن با ظاهرشون!

خب الان باید خوشحال باشم که حداقل دیگه افسار دلم دستمه

باید خوشحال باشم که بعدا عذاب وجدان ندارم و شرمنده دل خودم و خودش نیستم

ولی. . .

غمگینم!

از خراب شدن شخصیت آدمی که با اینکه بهش اعتماد نکرده بودم ولی فکر میکردم قابل اعتماده

فکر میکردم تکیه گاهه! همونطور که خودش میگه پناهه!

ولی. . .

نبود!

حالا این منم که دارم ازش فرار میکنم

حالا این منم که هنوز شجاعت زدن حرف آخرمو بهش ندارم

این منم که از شنیدن "دوسِت دارم" هاش، دیگه حال خوبی بهم دست نمیده

این منم که متاسفم برای خراب شدن همه اون چیزایی که قبلا بود و الان دیگه نیست! حداقل برای من دیگه وجود نداره!

این منم که؛ افسوس میخورم چرا خرابش کرد؟!

خرابش کردی

خراب کردی و نفهمیدی من چقدر تلاش کردم که به بیراهه نری

ولی. . .

رفتی!

خودت خرابش کردی


۱۹ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۹