خوبروی حلقه نشین

من قمر َم ، " قمر حلقه نشین "





* نظرات تا ابد بسته میمونه


* تماس با من فعال است

پیام های کوتاه
  • ۸ مرداد ۹۳ , ۰۲:۱۱
    شرطی
  • ۵ مرداد ۹۳ , ۱۹:۲۵
    تو
  • ۱۵ خرداد ۹۳ , ۱۸:۰۴
    عذاب

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است


میخوام نباشم

در دسترس نباشم

میخوام ببینم این نبودن کسی رو نگران میکنه یا نه؟

میخوام ببینم این چند روز که میخوام نباشم یه سراغ میگیره یا نه؟

همونجوری که من نگران و دل نا به جا بودم! یا نه عین خیالش هم نیست!

بعضی موقعها، بعضی کارا، مثه خودکشی میمونه مثه زدن تیر خلاصی

انگار که میدونی چی میشه ولی میخوای به خودت ثابت کنی

باید ثابت کنی تا دیگه نتونی چشاتو روو حقیقت ببندی

باید بتونی دل بکنی 

باید قبول کنی اونقدرام که میگه، براش مهم نیستی. اونقدرام که میگه دوسِت نداره

باید قبول کنی هیچوقت نتونست ثابت کنه دوسِت داره!


۲۲ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۴۲


نمیخواد دیگه

زور که نیست!

دیگه توانشو ندارم

توانِ تلاش کردن برایِ . . .


۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۲۴


وقتی حال یکیو خوب میکنی

وقتی حضورت موثره

وقتی بهت گفته میشه توو زندگی یکی تاثیر گذاری

وقتی یکی بهت میگه بهش انگیزه و دوستی و محبت و عشق میدی!

وقتی . . .

: ))


۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۱۶


داشتم به این فکر میکردم کاش همون اتفاقی میفتاد که تو توو ذهنته ولی یه جوری که معلوم نشه همونه! یعنی من بفهمم ولی تو ندونی!

اونوقت من هر کاری میکنم تا با شرایط جدید کنار بیایی

میدونم که میتونم! یه بار تونستم اینبار هم میشه! فقط باید اون اتفاقه بیفته

یه کم پیچیده شد ولی خودم فهمیدم چی گفتم!


۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۱۲


گاهی باید صبور بود و منتظر نشست تا اون چیزی که میخوای اتفاق بیفته

باید اجازه بدی زمان خودش به روش خودش پیش بره!


۰۹ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۱۲


وقتی حواسش به همه چیز و همه کس هست،

الّا من!


۰۴ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۲۲


چرا این بغضِ لعنتی منو وِل نمیکنه؟!


۰۲ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۲۱


بعد تو آنجا نشسته ای و به ریش من و تمام دلنگرانیهایم میخندی.

با خودت میگویی: " این دخترک همیشه نگران اعصاب خورد کن باشد حالا! برای پر کردن تنهایی و کمی تفریح خوب است! "

و فکر نمیکنی که این دخترک همیشه نگران اعصاب خورد کن، دلش هزااااار راه میرود وقتی ساعتی از تو خبر ندارد. که این دخترک دارد خودش را میکَُشد که تو باز هم بخندی. که قلبش پس میرود وقتی تو ناخوشی. که دارد تحلیل میرود، ذره ذره کم میشود تا تو دوباره به پا شوی!

که یکهو میبینی این دخترک خسته شده، کنار کشیده، بی خبر بی صدا بی حرف گم شده و دست کشیده از تمام هست و نیستش!

که یکهو میبینی این دخترک تمام شده!


۰۲ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۱۴


من، باز هم زدم به سکوت

من

خوابم میاد

به اندازه یک عمر هدررفته خوابم میاد

کاش خواب بیاید و مرا با خود ببرد!



۰۲ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۰۵