خوبروی حلقه نشین

من قمر َم ، " قمر حلقه نشین "





* نظرات تا ابد بسته میمونه


* تماس با من فعال است

پیام های کوتاه
  • ۸ مرداد ۹۳ , ۰۲:۱۱
    شرطی
  • ۵ مرداد ۹۳ , ۱۹:۲۵
    تو
  • ۱۵ خرداد ۹۳ , ۱۸:۰۴
    عذاب

من، تمام شدم!

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۱۴ ق.ظ


بعد تو آنجا نشسته ای و به ریش من و تمام دلنگرانیهایم میخندی.

با خودت میگویی: " این دخترک همیشه نگران اعصاب خورد کن باشد حالا! برای پر کردن تنهایی و کمی تفریح خوب است! "

و فکر نمیکنی که این دخترک همیشه نگران اعصاب خورد کن، دلش هزااااار راه میرود وقتی ساعتی از تو خبر ندارد. که این دخترک دارد خودش را میکَُشد که تو باز هم بخندی. که قلبش پس میرود وقتی تو ناخوشی. که دارد تحلیل میرود، ذره ذره کم میشود تا تو دوباره به پا شوی!

که یکهو میبینی این دخترک خسته شده، کنار کشیده، بی خبر بی صدا بی حرف گم شده و دست کشیده از تمام هست و نیستش!

که یکهو میبینی این دخترک تمام شده!


۹۳/۰۶/۰۲