بهش میگم شمال خوش گذشت؟!
شروع کرد جزء به جزء سفرش رو از اینکه شب اول کجا بودن کدوم هتل، روز دوم کجا رفتن کدوم هتل کدوم رستوران رفتن صبحونه و غذای محلی و ترشه کباب خوردن. هر روز یه جا بودن و به گشت و گذار و فلان و بهمان همه رو تعریف کردن
نمیدونم فقط خواست منو در جریان بذاره یا با این ریز تعریف کردن خواسته دلمو بسوزونه
احمقانه و ساده لوحانه توقع داشتم بگه دلم میخواست با تو برم ولی نشد یا بگه جات خالی بود.
در عوض احمقانه لبخند زدم و گفتم خوب کاری کردی رفتی
۱۲ تیر ۰۰ ، ۱۹:۳۰