خوبروی حلقه نشین

من قمر َم ، " قمر حلقه نشین "





* نظرات تا ابد بسته میمونه


* تماس با من فعال است

پیام های کوتاه
  • ۸ مرداد ۹۳ , ۰۲:۱۱
    شرطی
  • ۵ مرداد ۹۳ , ۱۹:۲۵
    تو
  • ۱۵ خرداد ۹۳ , ۱۸:۰۴
    عذاب



چند روزه حالت تهوع دارم چه وقتی که ناشتام چه بعد غذا خوردن

حتی همین الان که هی معده م زیر و رو میشه

این معده آخرش کار میده دست من. هرازگاهی باید منو به مرگ برسونه



نه نه نه نه اون حدسیاتتون رو بریزین دور. همه چی به شدت تحت کنترله



۲۲ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۰۵



میدونی

یه آدم هر چقدرم که تنهایی رو دوس داشته باشه

ولی بازم گاهی یه روزی یه شبی

دلش میخواد با یکی حرف بزنه

اصن حرف نزنه

دلش میخواد یکی فقط باشه

باشه که باشه




* کامنت گذار ناشناس؛ چرا آدرس وبلاگم رو به کسی ندم، اصلا؟!!!



۲۱ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۰۲



من و سیگار و تنهایی





۲۱ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۲۸


چند شبه تا 5 صبح نشستم موزیکای قدیمی سیاوش قمیشی و ابی و هایده و مهستی و گوگوش و داریوش رو دانلود کردم


چقدر من با سیاوش قمیشی و ابی خاطره داشتم و یادم نبود

خاطرات میگه دارم پیر میشم



۱۷ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۰۷


سالهای سال از بوی پیاز داغ متنفر بودم و ترجیحم استفاده از پیاز داغ آماده بود

ولی مدتیه به نظرم پیاز داغ بوی زندگی میده



۱۷ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۰۳


صبح اسنپ گرفتم باتریمو بردم و اومدم دوباره اسنپ گرفتم رفتم باتری رو تحویل گرفتم و برگشتم 14 تومن پول اسنپ دادم 10 تومن باتری سازی فعلا که شارژ شده ولی احتمال داره فردا خالی کنه که اگه بکنه باید بندازمش توو سطل آشغال. امیدوارم همین 24 تومن توو گلوش مونده باشه و خرج دیگه نذاره روو دستم

وسط همه اینا چقد خوب بود که هر دو اسنپ ماشینای تمیز و سرپایی بود و هر دو راننده مرتب و تمیز و حسابی عطر و ادکلن زده بودن تازه دومی کولر هم گرفته بود این یعنی احترام به همدیگه



۱۲ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۲۹


هرچی سنگه مال پای لنگه

یا حسنی خیلی خوشگل بود آبله هم درآورد

یا وقتی که از در و دیوار برات میباره

یا هر چیز دیگه ای بتونه این بدبختی رو توصیف کنه

در جریان چند پست قبلتر و شپش چهار نعل رفتن توو جیب بنده که بودید، بدبختی از جایی شروع میشه که دیشب باتری لپ تاپت خراب میشه و شارژ نمیشه و امروز هم باتری ماشینت خالی میکنه

خب البته جای شکرش باقیه که لپ تاپ با برق کار میکنه

و از این ماه به بعد میتونم پول بنزین رو بذارم جیبم و با سرد شدن هوا ماشینمو به گربه ها کرایه بدم : ))

میگن هیچ کار خدا بی حکمت نیس. اون بالا نشسته خیر و صلاحمو میخواد

حالا فردا میرم باتری سازی ببینم این خیر و مصلحت و تقدیر و سرنوشت دقیقا تا کجا میخواد دهن منو به فاک بده



۱۰ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۴۵


در واقع اینکه شبها هوا هی داره خنکتر میشه خیلی لذت بخشه

ولی اینکه هی روزا کوتاهتر میشه و بیست روز دیگه ساعتا میاد عقب اصلنم لذت بخش نیس



بوی پاییز میاداااا 

میفهمینش؟



و منکه از پاییز و زمستون متنفرم



۱۰ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۲۶


پارسال ک موهامو با موزر زدم و برای چندین ماه از زیبایی موهای فوق کوتام لذت بردم فکر نمیکردم الان به غلط کردن بیفتم
ماجرا از وقتی پیچیده شد و البته دشوار که گذاشتم موهام بلند شه
خب از همون پارسال که بار اول رفتم آرایشگاه بعد از اون خودم به صورت خودکفا با موزر میزدم و بعد هم که قرار بر بلند شدن موهام شدن با قیچی هرازگاهی مرتبش میکردم
داستان بازم پیچیده تر شد و اون زمانی بود که موهام رسید به حالت پشت مو و در اون حالت فقط یه موتور گازی و شلوار شیش پیلی کم داشتم
ولی من از پیچیدگی خارج و کوتاهش کردم
الان مدتیه موهای هایلایت شده م شبیه اون خانوم مو مسریه توو بره ناقلاست. همون اندازه و همون رنگ و همونقدر جذاب!!!

اینهمه داستان گفتم تا بپرسم کسی اسم اون خانومه مو مسریه توو بره ناقلا رو میدونه که من هردفعه برای گفتن اسمش مجبور به یه طومار کلمه گفتن و آدرس دادن نباشم؟؟



۰۳ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۱۵


یه چیز دیگه بگم

این اواخر هی داره به سرم میزنه آدرس اینجا رو به یه سری اطرافیان و دوستانم بدم

ولی ترس از اینکه دیگه نتونم خود واقعی و بدون سانسورم باشم، تا حالا مانعم شده. امیدوارم هی همینجور مانعم شه 

هر چند که منِ واقعی با آدمی که بقیه میبینن زیاد تفاوتی نداره. شاید تنها تفاوتش میزان حرف زدنهامه که اینجا زیاده و در ارتباط با آدمهای واقعی به شدت کم. و شاید همین موضوعه که تا حالا منِ واقعی رو واسع بقیه روو نکرده


مدتهاست شبها و حتی روزها بیخوابم

امروز یه دوستی میگفت شاید علتش حرفاییه که توو مغزته و نمیزنی و همین اجازه استراحت به مغز و جسمت رو نمیده و درگیرت کرده



۰۳ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۳۳